سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :1
کل بازدید :1231
تعداد کل یاداشته ها : 4
04/1/24
7:25 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
hichkas[0]
درباره خودم بگم من پسرم ترکم آزادم شوخم تیزم و البته یکمم خوش اخلاق

خبر مایه

.........خرید کفش دخترا........
دو روز پیش 100هزار داده کفش مارک دار خریده اما چون دوستش گفته بندش کوتاهه خانوم دیگه عارش میاد اونارو بپوشه... واسه همین دو روز رو مخ مامانی کار میکنه که بابایی رو راضی کن پول بده برم کفش بخرم بابای بیچاره هم یه صدی دیگه میده حالا خانوم میخواد بره کفش بخره...
تنهایی که نمیتونه بره (آخه کسی که از سوسک میترسه چطور تنهایی بره بیرون)
با مامانی هم که نمیشه آخه پیش اون نمیتونه از پسرا شماره بگیره
زنگ میزنه دوستش میگه ساعت4 بیا بریم واسم کفش بخریم
خانوما هر2تاشون از ساعت1میشینن  پشت آینه(همونطور که دفعه پیش گفتم)شروع میکنن به آرایش
خلاصه ساعت 4 میشه و میرن بازار اول یه دور کامل بازارو  دور میزنن  طوری که جایی نمونده ندیده باشن آخر سری میرن یه مغازه هرچی کفش تو مغازه بوده رو میپوشه بعد از هیچی خوشش نمیاد
میرن یه مغازه شیک که یه پسر خوشکل فروشندشه کفشارو که نیگا میکنن خانومی یه کفش ورمیداره که زیرپاشنش 50سانت(آخه قدش یه متره باید یه چیزه بپوشه دیده شه یا نه....)
پسره که کفشارو 7هزار خریده با 110هزار میندازه به دختره(آخه اینا که عقل ندارن یه پسر میبینن خودشونو گم میکنن) حالا دختره کفشو میگیره ومیاد خونه...
گوشیشو ورمیداره زنگ میزنه به یک یک دوستاش به همشون میگه که من کفش خریدم
اونم از یه پسر خوشکل...
دوستاشم که خنگتر از اون  میگن مبارکت باشه ولی  آدرسو بده ماهم بریم پسره رو ببینیمش...